سلام
مشکلات فکری، روشنفکری، فرهنگی و اجتماعی موجود در جامعه ی امروز ایران و کج اندیشی های بوجود آمده در برخی مسایل، مرا بر آن داشت با راه اندازی وبلاگ دیوار313 سهمی حداقلی در روشن کردن ذهن خود و دوستانی که احتمالأ از این وبلاگ بازدید خواهند کرد داشته باشم.
در انجام این مهم، از کتب، مقالات، سخنرانی ها، روزنامه ها و در نهایت، نتیجه و برآیند تفکرات خودم بهره خواهم برد و به طور قطع از نظرات دوستان عزیزم نیز استفاده می کنم.
امروز کار فکری، به ویژه برای جوانان بسیار مهم و حیاتی به نظر می رسد و از آنجائیکه سردرگمی و ایجاد یأس در اذهان جوانان، ریشه در برخی آموزه های نادرست دارد، سعی خواهم کرد با مجموعه نوشته هایی و با کمک خود بازدیدکنندگان در طول زمان به اصلاح این روحیه ی غلط بوجود آمده بپردازم.
به عنوان بحث نخست، چکیده ای از اهداف فلسفه ی «اگزیستانسیالیسم» که توسط «ژان پل سارتر» به جهانیان معرفی شد و در کشور ما نیز تا حد زیادی مدیون دکتر «علی شریعتی» است را مطرح می کنم؛ امید است با توجه به برخی از اصول این فلسفه همچون اصالت بشر، آزادی بشر، مسئولیت پذیری، داشتن دلهره از این مسئولیت و ... که در ادامه و در بخش های مختلف به آن خواهم پرداخت، بتوانیم موقعیت فکری و فرهنگی خود و در برایند کلی،کشور را بهبود بخشیم.
در کشور ما آنچه از اگزیستانسیالیسم به طور پراکنده در اذهان جای گرفته بیشتر به دو صورت است:
عده ای برآنند که این فلسفه جز بی قیدی و ولنگاری و پشت پا زدن به آداب اجتماعی و رسوم انسانی معنایی ندارد؛ اینان جز به مسخره گرفتن و مجاز دانستن روشنفکر در انجام کارهای ناصواب و جنون آمیز، مفهومی برای این فلسفه نمی شناسند.
عده ای دیگر که به گمان خود عمیق تر می اندیشند، می پندارند که اگزیستانسیالیسم یعنی دعوت به گوشه گیری و کاهلی و طرد دوستی و تفاهم و تجویز گریز و تسلیم.
اینان اگزیستانسیالیسم را فلسفه ی یأس و بدبینی و جدایی و تنهایی می دانند و بر اساس توهمات خود نتیجه می گیرند که همه ی کوشش های آدمی پوچ و بیهوده است و هر انقلابی برای خروج ار بن بست سرنوشت، از پیش محکوم به شکست است.
هر چند هر دوی این تفسیرهای نادرست از اروپا سرچشمه گرفته، اما به دلیل زمینه ی مساعد اجتماعی و هم بدان سبب که کاهلی و خراباتیگری و یأس و بدبینی در کشور ما سابقه ای طولانی دارد، این سوءتفاهم در بین جوانان و محیط های روشنفکری ما از جمله دانشگاها زمینه ی رشد مناسبی یافته است.
باید گفت که اگزیستانسیالیسم، از مسایل روشنفکری جدایی ناپذیر است و در کشور ما مسأله تجدد و روشنفکری (اگر به طور جدی مطرح شده باشد) بدترین پاسخ ها را یافته است:
گریز از کار و مسئولیت، تن آسایی و خویشتن پروری، لغزش به سراشیب تجمل و هوس، بی ایمانی و سست عنصری، به شوخی گرفتن مسایل جدی، پذیرفتن بندگی درهم و دینار، یار دارا بودن و دل با سکندر داشتن و از سوی دیگر در حد اعلای سالم ماندن و در گرمخانه ی درون خزیدن و بی تکاپو به امید فردا نشستن؛ اینهاست پاسخ ما به مسایل و مشکلات امروز.
از این حقیقت که روزگار نامساعد است، بهانه ای بزرگ برای توجیه کاهلی ها و سست عنصری ها می سازیم، بی آنکه یک دم به تأثیر کوشش آدمی در سرنوشت خود بیندیشیم و بی آنکه برای کوششهای هنری و فرهنگی ارزش قایل شویم.
«سستی نیازی به اندیشه ندارد.»
در برخی از این گمراهی ها، تفکرات خیالی دستاویز عده ای است و جالب تر آنکه گاهی این آلودگی ها با نام مقابله با سرنوشت و عصیان و طغیان و مبارزه با ابتذال مزین می شود.
امروز این کج فهمی در ما هست که به تبع آن، بشریت ما به صورت موجودی گیاهی درآمده است؛ از تأثیر کوشش های معنوی و فکری در زندگی اجتماعی غافلیم؛ بانسیمی می شکفیم و با باد سردی پژمرده می شویم؛ نوعی حالت تسلیم در برابر سرشت و سرنوشت در ما ایجاد شده که جنبه ای مخرب دارد.
فلسفه های جبری، آن چنان که ما پذیرا شده ایم به این کاهلی صحه گذاشته که بشر تماشاگر نبرد یزدان و اهریمن است و در حد او نیست که تقلایی یا اعتراضی کند.
یک جور طبیعت گداسرشتی در ما ایجاد شده که هر روز دیده به جای بدوزیم و همه ی قوای انسانی خود را به صورت «امید» در این نگاه گرد آوریم؛ نگاهی بی عمل، نگاهی بت پرستانه، نگاهی پر تکدی و عاری از شوق و جاذبه و حرکت؛ با این کار از خود نومیدیم و به دیگران امیدوار.
اما باید پیش از آنکه مطلب طولانی و از حوصله خارج شود اشاره کنم، آنجا که گفته ها و کرده ها همه از جدایی و پوچی و بی ثمری است، به نظر می رسد هر سخنی که در جهت مخالفت این گفته ها و کرده ها بر زبان آید دارای ارزشی باشد.
این سخن که بشر جز عمل خود نیست؛ که آدمی در زندگی مسئولیت و وظیفه ای سنگین دارد؛ که بشر جز آن نیست که از خود می سازد؛ که هیچ کس قهرمان زاده نمی شود؛ که زبون، مسئول زبونی خویش است، ارزش توجه و تفکر دارد.
ممکن است که برخی مطالب به سبب اختصار زیاد یا نا آشنا بودن برای خواننده مبهم باشد، اما از آنجائیکه همه میدانیم مردم ما چقدر وقت برای مطالعه صرف می کنند، سعی کردم در یک مختصر به مجموعه ی اهداف این وبلاگ اشاره کنم و امیدوارم در نوشته های بعدی بیشتر به موضوع بحث بپردازم.
در این مسیراز نظرات و راهنمایی فکری شما بهره خواهم برد.
دیوار313 ::: پنج شنبه 86/3/24::: ساعت 11:3 صبح